بانگ تسبیح بشنو از بالا


پس تو هم سبح اسمه الاعلی

گل و سنبل چرد دلت چون یافت


مرغزاری که اخرج المرعی

یعلم الجهر نقش این آهوست


ناف مشکین او و مایخفی

نفس آهوان او چو رسید


روح را سوی مرغزار هدی

تشنه را کی بود فراموشی


چون سنقرئک فلا تنسی